جدول جو
جدول جو

معنی صاری صو - جستجوی لغت در جدول جو

صاری صو
نهری است که از جانب یمین به گرگان رود پیوندد، (سفرنامۀ مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 91)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

دهی است از دهستان چای باسار بخش پلدشت شهرستان ماکو، واقع در 13 هزارگزی باختر پلدشت، و 3 هزارگزی شمال راه شوسۀ پلدشت به ماکو، جلگه ای و گرمسیر و مالاریائی، آب آن از ساری سو، محصول آن غلات است، 45 تن سکنه دارد که به زراعت و گله داری میگذرانند راه مالرو دارد، قشلاق ایل میلان است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
نام رودی است در آذربایجان در شهرستان ماکو در دهستان ساری سوباسار، این رودخانه از باطلاقهای بایزید ترکیه سرچشمه میگیرد و در 5 هزارگزی بازرگان وارد ایران میشودو بعلت گذشتن از زمینهای نرم و جلگه ای آب آن همیشه گل آلود است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ص 481)
لغت نامه دهخدا
نام بقعه ای است در قضای جمعه از سنجاق سرفیجه تابع ولایت مناستر و شامل ناحیۀ صاری خانلر وحوالی آن، ترکان مهاجر آناطولی در این بقعه سکونت جسته و تا امروز اخلاق و عادات سابق خود را حفظ کرده اند، اراضی آن حاصل خیز است و مردم آنجا به زراعت مشغولند، مرکز آن قصبۀ قیالر است، (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
صاری گوزل و یا صاری گورز. وی یکی از علما و دانشمندان عصر سلطان بایزیدخان ثانی و سلیم خان اول و لقب او نورالدین است. و قاضی عسکر آناطولی بود. در 919هجری قمری معزول شد و در سال 927 درگذشته. وی به سمت واعظ و ناصح بنزد شاهزاده سلطان سلیم فرستاده شد. مردی زردفام و کوتاه اندام بود و از این رو به ’صاری گورز’ مشهور شد. محله ای از شهر استانبول بنام وی به محلۀ صاری گوزل موسوم است که محرف ’صاری گورز’ میباشد. (قاموس الاعلام ترکی). صاحب کشف الظنون وفات او را بسال 934 گفته و گوید او را حاشیه ای است بر شرح شمس الدین بن محمود اصفهانی بر طوالع. (کشف الظنون ج 2 ص 102)
لغت نامه دهخدا
تصویری از یاری جو
تصویر یاری جو
مدد جو
فرهنگ واژه فارسی سره
گاو بارکش، در گذشته گاوهای نر را اخته نمود، برخی را جهت
فرهنگ گویش مازندرانی